مجموعه داستان جدید من باعنوان رژ قرمز که نشر چشمه بهتازگی منتشر کرده و شامل بیست و دو داستان است. ویلاهای آنسوی دریاچه، قهوهترک کافهفیاما، مسافری به نام مرگ، ابرهای سیاه، عنکبوت از جمله داستانهای این مجموعه هستند.
برشی از داستان رؤیای باغ:
دو سه باری توی خیابانهای اطراف خانهمان دیده بودمش، اما نه او و نه من، هیچکدام، به روی خودمان نیاورده بودیم. از کنار هم رد شده بودیم بیآنکه حتی به هم نگاه کنیم. تا اینکه یک بار، وقتی روزنامه خریدم و برگشتم توی ماشین، دیدم با بند انگشت به شیشه میزند. شیشه را کشیدم پایین. گفت: «فقط میخواستم یهحال و احوالی کرده باشم.»
اشاره کردم سوار شود. در را باز کرد و نشست تو. وقتی حرکت کردم، احساس کردم زل زده به من. گفت: «چقدر عوض شدهی!»
«پیر شدهم؟»
«نه، یه جور دیگه شدهی.»
«چهجوری؟»
«نمیدونم. یه جور دیگه.»
«تو هم همینطور.»