سیامک گلشیری

siamak golshiri

۲۹ - مهر - ۱۳۹۷

 

 

کلاس داستان‌نویسی 

در این کلاس که شامل پنج جلسه سه ساعته است و به صورت آنلاین  با نرم‌افزار اسکایپ برگزار می‌شود، اصول داستان‌نویسی همراه عناصر داستان به طور کامل درس داده می‌شود. هر جلسه یکی یا دو تا از داستان‌های مشهور جهان خوانده می‌شود و در باره آن بحث و تحیلیل به میان می‌آید. هنرجویان نیز بر اساس تمرین‌هایی که داده می‌شود، داستان می‌نویسند و داستان‌ها هر جلسه تحلیل می‌شوند. 

شهریه‌ی این کلاس‌ها پانصد هزار تومان است.

برای ثبت نام لطفا به این شماره پیامک بدهید: ۰۹۱۰۹۱۶۴۳۴۹

۲۹ - مهر - ۱۳۹۷

 

 

سرانجام پس از ماه‌ها رمان «تصویر دختری در آخرین لحظه»،‌با وجود چندین اصلاحیه، مجوز گرفت و البته بدون کلمه‌ای سانسور. در حال حاضر آخرین مراحل چاپ را سپری می‌کند و به گمانم تا اواخر هفته یا هفته‌ی دیگر در پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار خواهد گرفت. 

۲۹ - مهر - ۱۳۹۷

 

روز پیش با کانون پرورش فکری تماس گرفتم تا از وضعیت کتاب‌هایم سؤال کنم که چند ماه است موجودی‌شان به صفر رسیده. گفتند انگار شما مدت‌هاست که از وضعیت کانون بی‌خبرید. گفتند مدت‌هاست چاپخانه‌ی کانون تعطیل است. مدت‌هاست  کتابفروشی‌هایش تعطیلند. وقتی کارمند کانون داشت از وضعیت اسفبار و دردناک کانون می‌گفت، در ذهنم برگشته بودم به سال‌ها سال پیش. زمانی که از طرف مدرسه قرار بود ما را ببرند کانون و دل توی دلم نبود که ببینم با چه جایی مواجه می‌شوم. هنوز دکورها و سالن‌هایش از آن زمان توی ذهنم مانده؛ همین‌طور کتاب‌هایی که از آن زمان خوانده‌ام. سال‌ها بعد البته رؤیایم به حقیقت پیوست و کتاب‌هایی آنجا چاپ کردم که همه از پرفروش‌ها هستند. اما حالا چیزی از آن رؤیا نمانده. کانون پرورش فکری تبدیل شده به ویرانه‌ای که هر چهار سال یک بار مدیری برایش انتخاب می‌کنند که معلوم نیست قبلاً چه پستیچند  داشته. مدیر قبلی حتی نمی‌توانست فامیل مرا درست تلفظ کند. یقیناً مثل خیلی از مدیران فرهنگی دیگر اسم خیلی از نویسنده‌ها را نشنیده بود. مدیر انتشارات قبلی درِ اتاقش را کاملاً بسته بود و جز یک بار، آن هم اتفاقی توی راهرو، من هرگز ندیدمش. مدت‌هاست که کتاب خوبی از کانون نخوانده‌ام. کانونی که روزی بسیار تأثیرگذار بود و تیراژ کتاب‌هایش سر به صدهزار می‌گذاشت، حالا دیگر چیزی از آن باقی نگذاشته‌اند جز برنامه‌هایی که خیلی از آنها به‌زعم من یک پاپاسی نمی‌ارزد. کانون پرورش فکری مدت‌هاست که مرده است.

۱۹ - فروردین - ۱۳۹۷

 

کلاس‌های داستان‌نویسی

در این کلاس که شامل پنج جلسه سه ساعته است و به صورت آنلاین  با نرم‌افزار اسکایپ برگزار می‌شود، اصول داستان‌نویسی همراه عناصر داستان به طور کامل درس داده می‌شود. هر جلسه یکی یا دو تا از داستان‌های مشهور جهان خوانده می‌شود و در باره آن بحث و تحیلیل به میان می‌آید. هنرجویان نیز بر اساس تمرین‌هایی که داده می‌شود، داستان می‌نویسند و داستان‌ها هر جلسه تحلیل می‌شوند. 

شهریه‌ی این کلاس‌ها پانصد هزار تومان است.

برای ثبت نام لطفا به این شماره پیامک بدهید: ۰۹۱۰۹۱۶۴۳۴۹

۴ - بهمن - ۱۳۹۶

IMG_20170805_083312

 فیلم کوتاه «ویلاهای آن‌سوی دریاچه» در آخرین روزهای صداگذاری

فیلم کوتاه «ویلاهای آن‌سوی دریاچه» ساخته عماد خدابخش، براساس داستانی به همین نام از مجموعه داستان «رژ قرمز» که نشر چشمه آن را منتشر کرده است، در مرحله‌ی صداگذاری توسط حسین قورچیان قرار دارد. فیلم داستان دو مرد است که نیمه‌شبی به‌طور اتفاقی کنار دریاچه‌ای به هم برمی‌خورند و از راز هم باخبر می‌شوند. دیگر عوامل این فیلم کوتاه ۱۷ دقیقه‌ای عبارتند از کارگردان: عماد خدابخش، فیلمنامه اقتباسی: عماد خدابخش، بر اساس داستان «ویلاهای آن سوی دریاچه» نوشته: سیامک گلشیری، بازیگران: کمال هاشمی و مجتبی فلاحی، مدیر فیلمبرداری: سینا کرمانی زاده، صدابردار: علی ذوالفقاری، تدوینگر: پویان شعله‌ور، صداگذار: حسین قورچیان، طراح صحنه: حامد اصلانی، دستیار یک کارگردان و برنامه ریز: شروینه دیدنده، گروه کارگردانی: کوثر احمد آخوندی و سید محمودجاویدی، منشی صحنه: تهمینه بهرام علیان، عکاس: هدیه لطفی، مدیر تولید: سمیرا قربان نژاد، مدیر تدارکات: احمد ودادی، دستیار تدارکات: فرهاد سید صدری، گروه فیلمبرداری: مجتبی حسین زاده، سید حسام اطیایی، حمیدرضا لزیری، حمیدرضا رحیم حیدری و محمدرضا بادامچی، دستیار صدابردار: مجید صداقت، طراح گریم: نجمه لشگری، دستیار صحنه: امین چادنگی، سینه موبیل: محمدحاج بروجردی، تدارکات: علیرضا درودیان، تهیه کننده: الهام عادلی، تهیه شده در انجمن سینمای جوانان ایران.

۲۲ - آبان - ۱۳۹۶

گفت‌وگو  با سیامک گلشیری به مناسبت انتشار رژ قرمز و مهمانی تلخ

(روزنامه آرمان، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۶)

اگر سیامک گلشیری در خانواده دیگری متولد می‌شد، باز هم نویسندگی را پیشه می‌کرد، چون شما نویسندگی را به شکل حرفه‌ای دنبال می‌کنید؟

نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتاد. اما یک چیز مسلم است. اینکه خانواده بی‌تأثیر نیست. شاید از این لحاظ که محیطی فراهم کرد که من به کتاب و داستان علاقه‌مند بشوم، همینطور به فیلم و به موسیقی. اما اینها کافی نیست. به گمانم نویسنده به چیزی بیش از اینها احتیاج دارد، آن هم اتفاقاتی است که دوران کودکی و نوجوانی برایش می‌افتد و این موضوع می‌تواند در هر خانواده‌ای اتفاق بیفتد، چه خانواده‌ی فرهنگی و چه خانواده‌ی غیرفرهنگی. من دوران نوجوانی پرماجرایی داشتم. دورانی که همواره با من است. فقط کتاب و این چیزها نبود. شاید برمی‌گردد به یک نوع دوگانگی و تضاد. از یک طرف محیطی پر از کتاب و از طرف دیگر، دوران نوجوانی پرحادثه. به گمانم نقش اینها خیلی پررنگ‌تر از خانواده است. (بیشتر…)

۲۲ - آبان - ۱۳۹۶

گفت‌وگو با سیامک گلشیری (روزنامه قانون، سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶)

در این دوره به نظر می رسد نویسندگان تا حدی به ژانر وحشت و داستان های تخیلی در حوزه داستان و رمان نوجوان روی آورده اند که البته هنوز اول راه هستیم. به نظر شما در طول دوران داستان نویسی ما، تا چه اندازه به این ژانر توجه شده است و در حال حاضر وضعیت را چطور می بینید؟

رمان های فانتزی و حتی رمان های رئالیستی ما از نظر تعداد، زیاد نیستند. من فکر می کنم در طول ۱۰ سال گذشته نویسندگان به این ژانر روی آورده‌اند. حتی نویسندگان بزرگسالی را می‌شناسم که تلاش می‌کنند وارد این عرصه شوند، هرچند برای بعضی‌ها کار خیلی سخت است. رمان های ژانر فانتزی و تخیلی و وحشت، به تازگی در حال پا گرفتن است و حتما در سال های آینده تعداد آن ها بیشتر هم می‌شود. خوب، در حال حاضر ما با سیلِ رمان‌های فانتزیِ ترجمه روبه‌رو هستیم. معلوم است که نویسندگان خودمان هم به نگارش این رمان‌ها روی می‌آورند و همان‌طور که گفتم، حتی نویسندگان بزرگسال، و روز به روز هم بر تعداد اینها افزوده می شود. در مدارس، کتاب های ژانر وحشت بین بچه ها دست به دست می شود. به اعتقاد من جامعه گریزی از چنین چیزی ندارد و نویسندگان خواه‌ناخواه به سراغ آن می‌روند. بعضی از کارهای تألیفی هم توانسته پابه‌پای ترجمه‌ها جلو برود. من فکر میکنم ما در سالهای آینده شاهد رشد کمّی این کارها خواهیم بود. البته اینکه فقط بحث کمّی قضیه است و کیفیت کارها احتیاج به بحث مفصل تری دارد. اینکه آیا بعضی از این رمان‌ها می‌توانند جای رمان‌های خارجی را بگیرند و به همان میزان پرفروش شوند. (بیشتر…)

۲۲ - مرداد - ۱۳۹۶

پوستر جشن افق

دیداری ترسناک با نویسنده‌ی رمان‌های خون‌آشام

به من حرفی نزده‌اند، اما احساس می‌کنم نشر افق برای این مراسم چند تا از شخصیت‌های کتاب را هم دعوت کرده. خون‌آشامی که شب اول، توی اتوبان چمران، زیر پل همت، یادداشت‌هایش را داده بود به نویسنده و همین‌طور خبرنگاری که با نویسنده مصاحبه کرده بود و بعد تبدیل شده بود به خون‌آشام. احتمالا شاید دختری هم که عاشق خبرنگار شده بود،‌آنجا باشد. دختری که به میل خودش به خون‌آشام تبدیل شده بود، و یا شخصیت‌های دیگر. اما می‌دانید، همه‌ی ترس من از یک چیز است؛ از اینکه راه بیفتم بروم آنجا و نویسنده را آنجا ببینم؛ سیامک گلشیریِ توی کتاب را. می‌ترسم خیلی زودتر از من آنجا حاضر شده باشد و وقتی من وارد شوم که مشغول پاسخ دادن به سؤالات حاضران باشد. آن‌وقت نمی‌دانم چه‌کار کنم. شاید باید برگردم. باید برگردم و بگذارم هر چه دلش می‌خواهد، بگوید. شاید هم گوشه‌ای بنشینم و وقتی دارد از رمان‌های من، که می‌دانم می‌گوید همه را خودش نوشته،‌حرف می‌زند، زیرچشمی نگاهش کنم و بعد دست آخر بلند شوم، یکی از کتاب‌های خون‌آشام را بردارم و بروم سراغش و بگویم برایم امضا کند. می‌دانید، می‌خواهم امضایش را داشته باشم، امضای کسی که تا آخر عمر دست از سرم برنمی‌دارد.

۹ - مرداد - ۱۳۹۶

پستر داستان خوانی بهاران

داستان‌خوانی در مؤسسه بهاران،‌ روز پنجشنبه، دوازدهم مرداد

این نشست، همان‌طور که نوشته شده، پنجشنبه برگزار می‌شود و احتمالا با کمی تأخیر. فکر می‌کنم دو داستانی در آن خوانده شود. یکی داستان مسافری به نام مرگ، و داستان دیگری که هنوز انتخاب نکرده ام.

۹ - مرداد - ۱۳۹۶

1d1be5ad-93fb-411d-9751-7cb6fe772aa8

گفت‌وگو با خبرگزاری ایبنا در باره‌ی مجموعه‌داستان رژ قرمز

شما هم در حوزه نوجوان و هم بزرگسال، کتاب‌های زیادی نوشته‌اید. به نظر شما انتخاب موضوع و نوشتن داستان برای کدام گروه سخت‌تر است؟

برای بزرگسال سخت‌تر است. داستان بزرگسال پیچیده تر و دشوارتر است. در داستان نوجوان بیشتر با حادثه سرکار داریم و بیشتر وقت‌ها حادثه، داستان را پیش می‌برد و حادثه‌های پی در پی که داستان را برای مخاطب جذاب‌تر می‌کند، اما در داستان بزرگسال بیشتر اتفاق‌ها درونی است و درون انسان‌ها رخ می‌دهد و خیلی اوقات در ظاهر داستان اتفاقی نمی‌افتد.

بیشتر به نوشتن برای چه گروهی تمایل دارید؟

 اگر سه چهار سال پیش این سؤال را از من می‌پرسیدید،‌ چون کارم را از بزرگسال شروع کرده بودم، به‌طور حتم به شما می‌گفتم ترجیح می‌دهم رمان بزرگسال بنویسم. اما حالا واقعاً خیلی وقت‌ها دلم برای نوشتن رمان نوجوان تنگ می‌شود، به‌خصوص که می‌بینیم رمان‌های نوجوانم خوانندگان خیلی زیادی پیدا کرده‌اند.

اخیرا مجموعه داستانی با عنوان «رژ قرمز» از شما منتشر شده است؛ چرا اسم «رژ قرمز» را برای این کتاب انتخاب کردید؟

گاهی وقت‌ها انتخاب نام برای کتاب سخت‌ترین کار است. به عنوان مثال رمان بزرگسال تازه‌ی‌ من شش ماهی است که آماده شده، اما هنوز اسم ندارد. الان دیگر چاره‌ای ندارم که بفرستمش برای دوستان نویسنده تا آنها اسمی پیشنهاد کنند. اما خوب، مجموعه‌ «رژ قرمز» شامل بیست و دو داستان است و من باید یکی از آنها را انتخاب می‌کردم. بدون تردید توی آن اسم‌ها رژ قرمز از همه جذاب‌تر بود. علاوه بر آن، فکر می‌کنم حال و هوای کلی داستان‌ها را هم دربرمی‌گیرد.
(بیشتر…)