گفتوگو با سیامک گلشیری (روزنامه قانون، سهشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶)
در این دوره به نظر می رسد نویسندگان تا حدی به ژانر وحشت و داستان های تخیلی در حوزه داستان و رمان نوجوان روی آورده اند که البته هنوز اول راه هستیم. به نظر شما در طول دوران داستان نویسی ما، تا چه اندازه به این ژانر توجه شده است و در حال حاضر وضعیت را چطور می بینید؟
رمان های فانتزی و حتی رمان های رئالیستی ما از نظر تعداد، زیاد نیستند. من فکر می کنم در طول ۱۰ سال گذشته نویسندگان به این ژانر روی آوردهاند. حتی نویسندگان بزرگسالی را میشناسم که تلاش میکنند وارد این عرصه شوند، هرچند برای بعضیها کار خیلی سخت است. رمان های ژانر فانتزی و تخیلی و وحشت، به تازگی در حال پا گرفتن است و حتما در سال های آینده تعداد آن ها بیشتر هم میشود. خوب، در حال حاضر ما با سیلِ رمانهای فانتزیِ ترجمه روبهرو هستیم. معلوم است که نویسندگان خودمان هم به نگارش این رمانها روی میآورند و همانطور که گفتم، حتی نویسندگان بزرگسال، و روز به روز هم بر تعداد اینها افزوده می شود. در مدارس، کتاب های ژانر وحشت بین بچه ها دست به دست می شود. به اعتقاد من جامعه گریزی از چنین چیزی ندارد و نویسندگان خواهناخواه به سراغ آن میروند. بعضی از کارهای تألیفی هم توانسته پابهپای ترجمهها جلو برود. من فکر میکنم ما در سالهای آینده شاهد رشد کمّی این کارها خواهیم بود. البته اینکه فقط بحث کمّی قضیه است و کیفیت کارها احتیاج به بحث مفصل تری دارد. اینکه آیا بعضی از این رمانها میتوانند جای رمانهای خارجی را بگیرند و به همان میزان پرفروش شوند.
نگارش رمانِ نوجوان در ژانر وحشت، مانند راه رفتن لبه تیغ است. نوشتن در این ژانر چه سختی هایی نسبت به سایر ژانرها دارد؟
خوب، تفاوتهایی دارد. این برمیگردد به ذهنیت نویسنده و دغدغه های او. چند روز پیش با کارگردانی صحبت می کردم که میگفت در طول عمرش دو فیلم ترسناک ندیده و اصلاً نمیتواند ببیند. قطعا چنین آدمی نمیتواند در ژانر وحشت فیلم بسازد. و یا ممکن است کارگردانی اصلاً نتواند با فانتزی ارتباط برقرار کند. خوب معلوم است که نمیتواند کار فانتزی بسازد. این همان مساله ذاتی است. نویسنده باید با این ژانر خو گرفته و عجین باشد. ذات نویسنده است که باعث میشود به ژانری روی بیاورد. بعضیها فکر میکنند چون نوجوانها علاقه به ژانری دارند، میشود رفت نشست توی خانه و داستان در آن ژانر نوشت. چنین چیزی محال است. به نظر من نوشتن یک خط در حوزهی ژانر وحشت خیلی دشوار است. روزی نیست که از جایی برای من رمانی یا داستان کوتاهی از کسانی که به این ژانر علاقهمندند، نرسد. البته واقعا برای من خواندن همهی آنها دشوار است. اما سعی میکنم فرصتی پیدا کنم و چندتایی را بخوانم. جالب است بدانید بسیاری از اینها فقط صحنههای ترسناک نوشتهاند. همین. هیچ چیز دیگری ندارد. من به اینها میگویم تا یک قصهی ماندگار نداشته باشید، این صحنه در ذهن نمیماند. زمانی یک صحنه ماندگار خواهد بود که در یک قصه فوقالعاده قوی قرار بگیرد. گاهی در بارهی کتابهایی که چاپ میشود هم همین اتفاق افتاده. البته الان بحثم ژانر خاصی نیست. حتی کارهای رئالیستی. نویسنده قصهای نداشته که تعریف کند. شخصیت اصلیاش همینطور حرف زده و هیچ چیزی دیگری لابهلای سطرها پیدا نمیکنید. من فکر میکنم بعضی از نویسندگان فراموش میکنند که اصلاً فلسفهی داستان چیست. محال است اینطور خواننده پیدا کنند. بهخصوص وقتی که پای ژانری مثل ژانر وحشت هم در میان باشد. آنوقت تازه کار خیلی دشوارتر است.
چقدر می توان از این داستان ها برای ساخت فیلم استفاده کرد؟ آیا توان سینمایی ما در حدی هست که بشود برخی از داستان های خوب در این حوزه را به فیلمنامه تبدیل کرد؟
به تازگی فیلمی دیدم از یک کارگردان ایرانی که در انگلستان ساخته شده بود و فیلم بسیار خوبی در این ژانر بود که متاسفانه نام فیلم خاطرم نیست. خیلی ها به من می گویند اگر پای کتابهایم به خارج باز میشد، بلافاصله تبدیل به فیلمش میکردند. مطمئنم چنین اتفاقی میافتاد. مجموعهرمان خونآشام میتوانست به یک مجموعه فیلم خیلی خوب تبدیل شود و یا رمان «بردیا و ملکه سرزمین عاج»، اما نیازمند جلوه های ویژه است. بعید میدانم سینمای ما توان و قدرت چنین کاری را داشته باشد. تازه اگر هم داشت، این روزها که خودتان دارید میبینید. تعداد کارگردانهایی که به اقتباس رو میآورند، خیلی کم است. جالب است. بعضی از کارگردانها جدیداً بهشدت علاقه دارند کلمهی نویسنده قبل از کارگردان پشت اسمشان بخورد و مزخرف پشت مزخرف میسازند. ساخت فیلم در این ژانر نیازمند یک کار گسترده است.
خیلی ها همچنان معتقدند نوشتن در ژانر تخیلی، فانتزی، پلیسی و ترسناک، عامه پسند است. نظر شما در این باره چیست؟
متاسفانه این تصوری است که نویسندگان ما از گذشته داشتند و به امروز رسیده است. این نوعی تصور روشنفکرنماست. چنین چیزی نیست. آیا می شود در مورد فیلم روح هیچکاک چنین حرفی زد؟ این آثار می توانند از نظر محتوا و درونمایه فوق العاده باشند. از نظر تکنیک درخشان باشند. میشود گفت کتابهای جورج مارتین یا چه میدانم رولینگ عامهپسند است؟ این ها نیازِ انسان امروز هستند. این روزها آدمها از قبل خیلی تنهاتر شدهاند و دلشان می خواهد به قصهها پناه ببرند. خیلیها به قصههای قدیمی رو آوردهاند و همینطور به افسانهها. میخواهند قصه های قدیمی را دنبال کنند. بخشی از نویسندگان ما میتوانند به گذشته رجوع کنند. ادبیات کلاسیک بخوانند و براساس آن داستان بنویسند. متاسفانه این فکر که چنین ژانرهایی عامه پسند هستند، از گذشته در نویسندگان ما وجود داشته، ولی حالا در حال از بین رفتن است.
آقای گلشیری از کتاب تازه تان چه خبر؟
به تازگی رمان تازهای از یک سه گانه را تمام کردهام. تنها چیزی که در حال حاضر میتوانم درباره آن بگویم این است که همان نویسندهای که در رمانهای «خون آشام» حضور داشت در این کتاب هم هست.
شما معمولا داستان هایتان را به شکل مجموعه منتشر می کنید؛ کاری که نویسندگان ایرانی چندان انجام نمی دهند. این موضع چه مزیت هایی دارد؟
نه، من فقط یک مجموعهرمان دارم. بقیه همه رمانهای تک جلدی بودهاند. با این حال فکر میکنم میشود بعضی از رمانها را ادامه داد. البته داستان باید گنجایش چنین چیزی را داشته باشد. و خوب در حال حاضر من با چنین داستانی مواجه هستم. داستانی که فکر میکنم لااقل تا سه جلد ادامه پیدا میکند. خونندگان هم به چنین رمانهایی علاقهمندند. انگار دوست دارند ادامه داشته باشد. گاهی شده برای من پیغام فرستادهاند که چرا فلان رمانم را ادامه نمیدهم. جهان ما خیلی از قبل تغییر کرده. خیلی بهسرعت تغییر میکند. باورها هم همینطور. دیگر جهان آن چیزی نیست که ما تصور میکنیم.