سیامک گلشیری

siamak golshiri

۳۰ - شهریور - ۱۳۹۴

گفت‌وگو با خبرگزاری ایبنا در باره اینکه هیچ‌کس نمی‌تواند به نوجوانان بگوید چه بخوانند و چه نخوانند:

 

به نظر شما علت افزایش گرایش کودکان و نوجوانان به ژانر ترس و وحشت در سال‌های اخیر چیست؟

هر رمان یا داستانی، به‌خصوص وقتی با قشر نوجوان سر و کار داریم، اگر قصه‌ جذابی داشته باشد،‌ خواننده پیدا می‌کند، حالا می‌خواهد ژانر وحشت باشد یا ژانر فانتزی یا حتی داستان رئالیستی. به اعتقاد من دلیل اصلی اینکه نوجوانان دوست دارند این نوع آثار را دنبال کنند این است که این ژانر پیش از هر چیزی، همان‌طور که گفتم، یک قصه جذاب دارد. قصه‌ای که می‌تواند طوری خواننده را مسحور کند که تا آخر داستان را رها نکند. نویسنده می‌تواند صحنه‌های ترسناک بسیاری در کتابش بیاورد، اما اگر قصه‌ای پشت آن نباشد، بی‌معنی خواهد شد. مطمئناً چیزی که به فرانکنشتاینِ مری شلی این قدرت را می‌بخشد که خواننده تا آخر یکنفس آن را دنبال کند، چنین چیزی است. در واقع اتفاقات طوری کنار هم چیده شده‌اند، که شخصیت‌ها عمق زیادی پیدا می‌کنند. یعنی ما فقط با یک سری صحنه‌های ترسناک مواجه نیستیم، بلکه از تمامی این ابزار استفاده شده تا یک داستان بی‌نقص و به یاد ماندنی روایت شود.    

آیا مطالعه این کتاب‌ها را به بچه‌ها توصیه می‌کنید؟

من هیچ توصیه‌ای به هیچ‌کس نمی‌کنم. هر کسی مختار است هر اثری را که دوست دارد بخواند. تنها چیزی که می‌دانم این است که اثر خوب می‌تواند باعث به وجود آوردن قدرت خلاقیت در نوجوانان شود و این قدرت را در آنها افزایش بدهد. هیچ‌کس هم نباید و نمی‌تواند به آنها القا کند که چه چیزی بخوانند و چه چیزی نخوانند. اینکه فکر کنیم آنها هنوز سن و سالی ندارند و ما باید به آنها بگوییم چه بخوانند و چه نخوانند،‌ کاملاً اشتباه است و عملاً راه به جایی نخواهد برد. مطمئناً آنها کار خودشان را خواهند کرد. درست مثل جاهایی که فکر می‌کنند می‌توانند با هیاهو کردن، اثری را به خوانندگان تحمیل کنند. شاید این قضیه در مورد بزرگسالان تا حدی اتفاق بیفتد، اما نوجوان می‌خواهد کتابی را که دستش گرفت، آن‌قدر کشش داشته باشد که تا آخر دنبالش کند و کلاه هم سرش نمی‌رود و ما هم باید به او اعتماد کنیم. اگر واقعاً به دنبال آن هستیم تا کتاب‌مان فروش برود، به جای توصیه‌ها و درست کردن جوایزی که فکر می‌کنند آنها باید صلاحیت رمانی را تأیید کنند، باید کاری کنیم آثاری خلق شود که قصه محکم و جذاب داشته باشد. در این میان هم هستند آثاری که نویسنده در آن فقط ادای این ژانر را درآورده، درست مثل بعضی از آثار سینمایی در این ژانر. مثلاً آثاری که قصد دارند تا با نشان دادن بدن‌های تکه‌تکه‌شده این ترس را به‌وجود بیاورند که به گمان من به ورطه ابتذال کشیده شده‌اند. قطعاً چنین آثاری با استقبال طولانی‌مدتی مواجه نخواهند شد.      

 

برخی از روانشناسان معتقدند مطالعه اینگونه کتاب‌ها تاثیرات منفی بر روح و روان بچه‌ها می‌گذارد و در افزایش ترس و اضطراب آنها نقش دارد ، شما با این نظریه موافقید یا مخالف؟ به چه دلیل؟

این حرف درست مثل این است که بگوییم ما بعد از دیدن فیلمی که پر از صحنه‌های خشونت است، به فکر می‌افتیم همان کارها را انجام بدهیم. راه بیفتیم توی خیابان و خشونت کنیم و هزار کار دیگر. اما به گمان من در ادبیات قرار است اتفاق دیگری بیفتد. ادبیات با نشان دادن زشتی‌ها و کاستی‌ها، اتفاقاً ما را از خیلی از کارها دور می‌کند. زمانی گوستاو فلوبر را به دادگاه می‌کشانند و به او می‌گویند چرا زنی را خلق کرده که دست به کارهای ناشایست می‌زند. او از دادگاه تبرئه می‌شود اما به طور مسلم قصد او در رمان مادام بوواری تبلیغ زنی همچون اما بوواری نبوده. اتفاقاً با خواندن آن رمان،‌ آینه‌ای در برابر ما قرار می‌گیرد. به گمان من این ژانر هم  می‌تواند چنین تأثیری داشته باشد. علاوه بر این، ادبیات مقوله‌ای نیست که بتوان برای آن حد و مرزی در نظر گرفت. نویسنده تخیلش را رها می‌کند و مشخص نیست پا به چه سرزمینی می‌گذارد. به همین دلیل نمی‌شود برای آن حد و مرزی قائل شد.

ارسال نظر