سیامک گلشیری

siamak golshiri

۲۶ - فروردین - ۱۳۹۳

در باره‌ شبانه‌ها اثر کازوئو ایشی‌گورو

زبان ساده و بی‌تکلف و شخصیت‌های بسیار عمیق و موقعیت‌های فوق‌العاده که ایشی‌گورو در مجموعه‌ شبانه‌ها خلق کرده، آن را به یکی از تأثیرگذارترین مجموعه‌هایی تبدیل کرده که امسال خوانده‌ام. اولین داستان نه‌چندان کوتاه این مجموعه، داستان خواننده مشهوری را به تصویر می‌کشد که ناچار عشق چندین‌ساله‌اش را رها می‌کند تا برای به‌دست آوردن موقعیت اجتماعی و شغلی خوبی که سال‌هاست آن را از دست داده، با دختر جوانی ازدواج کند. داستان هرچند موقعیت بی‌بدیلی از یکی از لحظات جدایی این زوج را به تصویر می‌کشد، اما این، راوی داستان و در نهایت ما هستیم که بی‌گمان هرگز این لحظه را فراموش نخواهیم کرد؛ همین‌طور مادر راوی را که سراسر عمر به آهنگ‌های آن خواننده مشهور گوش می‌داده و در حسرت عشق می‌سوخته.

چه بارانی، چه آفتابی داستان مردی است که پس از مدت‌ها به دیدن زوجی می‌رود که سال‌ها پیش با آنها هم‌کلاسی بوده. همراه با او وارد زندگی می‌شویم که در آستانه‌ فروپاشی است و مرد (چارلی)، که می‌خواهد به سفر برود، از راوی‌ (ریموند) می‌خواهد تا به شکلی نامتعارف کمکش کند که زندگی‌اش از هم نپاشد. نویسنده در آخر تمهمیدی کاملاً محتمل فراهم آورده تا زن چارلی در موقعیتی در مقابل ریموند قرار بگیرد. در این صحنه‌ به‌یاد‌ماندنی ریموند‌ نه تنها درباره عشق دیرینه‌اش به او چیزی نمی‌گوید،‌ بلکه درباره‌ خودش، به سبب بالا بردن موقعیت چارلی، دروغ می‌گوید. حتی امیلی هم با شنیدن حرف‌های ریموند،‌ در باره خودش، زندگی و عشقش دروغ می‌گوید و در پایان ریموند را می‌بینیم که کنار پنجره، پشت به امیلی، چشم‌های پر اشکش را پاک می‌کند.

شبانه‌ها داستان آدم‌هایی است که در نهایت تنهایی، دست به تلاشی بیهوده برای ادامه زندگی و برقرار کردن رابطه‌هایی می‌زنند که هیچ سرانجامی برای آنها نیست، و تنها چیزی که در این بیزاری به کمک‌شان می‌آید، نغمه‌هایی است که گاه و بی‌گاه گذشته‌ای بسیار دور را به ذهن‌شان می‌آورد.

ارسال نظر