سیامک گلشیری

siamak golshiri

۳۰ - تیر - ۱۳۹۲

چند وقت پیش در پایان فیلمی چیزی دیدم که خیلی توجهم را جلب کرد. در آخر تیتراژ نوشته بود که این فیلم حاصل تلاش بیش از ۱۴۰۰۰ نفر در بیش از ۶۰۰۰۰۰ ساعت است. با خودم فکر کردم یک رمان جدی یا یک داستان کوتاهِ جدی حاصل چند ساعت عرق‌ریزی مداوم نویسنده است؛ حاصل چقدر کار و تلاش و تحقیق نویسنده است؟ همان‌وقت بود که یاد یکی از رمان‌های خودم افتادم. یادم آمد وقتی موضوع رمان آرش و تهمینه به ذهنم رسید، روزها طول کشید تا برای نوشتن آماده شوم؛ اینکه قرار است چه کسی داستان را روایت کند و اینکه نظرگاه داستان چه باشد. و همین‌طور فصل آغازین داستان که بی‌اندازه برایم اهمیت داشت. بخشی از رمان در کاخ هشت‌بهشت اصفهان اتفاق می‌افتد و بعد هم در چهارباغ و کوچه‌های اطرافش و همه اینها در سه قرن پیش. این بود که بارها و بارها به کاخ هشت‌بهشت رفتم. مدت‌ها طول کشید تا توانستم مسئولانش را راضی کنم که بگذارند طبقه بالای این عمارت تاریخی را ببینم،‌ جایی که در واقع یکی از نقاط‌ ثقل داستان است. ساعت‌ها و ساعت‌ها در باره چهارباغِ آن دوران و تمام مکان‌ها تحقیق کردم و همین‌طور درباره عصر شاه‌سلیمان صفوی و دربارش و همین‌طور خیلی چیزهای دیگر که به داستانم مربوط می‌شد. شاید به لحاظ تاریخی دشوارترین رمانی بود که نوشتم و البته فکر می‌کنم در آینده باز هم به سراغ چنین کارهایی خواهم رفت.

باری، بگیریم نوشتن رمانی جدی دو ماه یا حتی یک ماه از وقت نویسنده را بگیرد. اما این فقط آن یک ماه یا دو ماه نیست که رمان در آن خلق شده، بلکه بدون شک حاصل سال‌ها تجربه نوشتن است. مطمئناًبا این اوصاف نویسنده اثرش را همچون فرزندش دوست دارد و به آن عشق می‌ورزد. و بعد البته مرحله چاپ مطرح است، آن هم در اینجا که باید هفت خوان رستم را طی کرد. و دست آخر اثر با تیراژی منتشر می‌شود که بیشتر فاجعه‌آمیز است تا تأثرآور. در مملکتی که حدود هفتاد و پنج میلیون جمعیت دارد، یک رمان با تیراژ هزار و پانصد نسخه و این روزها البته گاهی با تیراژ پانصد نسخه درمی‌آید.

آن‌وقت یک روز صبح از خواب بلند می‌شوی و می‌آیی لپ‌تاپت را روشن می‌کنی و می‌بینی چندین و چند سایت دانلود کتاب‌هایت را، چه صوتی و چه به شکل‌های دیگر، روی صفحه‌های‌شان گذاشته‌اند و زیر کلمه دانلود هم نوشته‌اند که خوانندگان نظر بدهند.

بارها تلاش کردم تا با مدیریت این سایت‌ها تماس بگیرم، اما دریغ از یک نشانی. در این یکی دو سال البته سی‌دی‌ها و دی‌وی‌دی‌هایی را هم دیده‌ام که کتاب‌های بسیاری از نویسندگان ایرانی و خارجی را به طور کاملاً غیرقانونی عرضه کرده‌اند.

در این اواخر به نویسنده‌ای برخورده‌ام که به‌گمانم تنها کسی است که به‌طور جدی این قضیه را دنبال کرده. ناشرانی که کارهایش را سرقت کرده‌اند،‌ ادعا کرده‌اند که هیچ کار غیرقانونی انجام نداده‌اند و شنیده‌ام دسته‌جمعی از او شکایت کرده‌اند.

نمی‌دانم چه کسی و یا چه ارگانی قرار است جلو این بی‌عدالتی‌ها را بگیرد. فقط این را می‌دانم که رفته‌رفته با این تیراژها و وضعیت اسف‌بار نشر، راه برای این نوع اعمال غیرقانونی باز خواهد شد و گریبان بسیاری از آثار را خواهد گرفت و هیچ نویسنده و شاعر و مترجمی از این آفت در امان نخواهد بود.

 

ارسال شده ها ۲ برای مطلب “سرقت ادبی”

  1. امیر گفت:

    سلام

    نمی دونم این متن رو قبلا کجا منتشر کرده بودید ! چلچراغ بود ! مصاحبه با ایسنا بود ؟! سایت خبری وبسایت طرفداران فانتزی یا سایت های دیگه بود ولی یادم همون موقع هم بعد خوندن این متن خیلی فکر کردم . فکر کردم که چرا به این جا رسیدیم ؟ چرا کارمون به جایی رسیده که نویسنده های خارجی دزد دریایی خطاب مون می کنن و نویسنده های داخلی بی وفا و نامهربان !!!

    میگن انسان به دو چیز زنده س امید و آرزو.
    پس امیدوارم این آرِزوی قدیمی ما یه روزی تحقق پیدا کن و همه ی این بی عدالتی ها و سرقت ها از بین بره حداقل خیلی خیلی خیلی کم تر بشه .

    چیز دیگه ای برای گفتن ندارم این حقیقت به حد کافی خودش تلخ هست…

  2. smiralda گفت:

    من با این که یک نویسنده آماتور هستم ولی یک روز بعد از نشر داستانم تعداد کثیری از وبسایت ها داستان را بدون ذکر منبع قرار داده بودند و ادعا می کردند داستان نوشته خودشان است. واقعا برای خودم وهمه نویسنده ها چه آماتور و چه حرفه ای ابراز تاسف می کنم.

ارسال نظر